10 سال دیگر را تصور کنید، نمی‌دانم شمایی که اکنون در هر حال مطالعه‌ی این مقاله هستید، هم‌اکنون چندساله هستید؟ اما قطعا در آن شرایط، شما ۱۰ سال بزرگ‌تر خواهید بود.
دوست دارید، در آن زمان به چه چیزهایی رسیده باشید؟ چه موقعیت اجتماعی و خانوادگی دارید؟ به چه کاری مشغول هستید و چه افکاری دارید؟
شاید دوست داشته باشید که در ۱۰ سال آینده، مدیر یک شرکت فوق‌العاده موفق باشید، یا شاید دوست دارید نام شما در لیست موفق‌ترین افراد جهان به چشم بخورد.
وضعیتی که هم‌اکنون در آن قرار دارید نتیجه‌ی باورها، رفتارها و عادت‌هایی است که از چند سال قبل تا کنون مادام آن‌ها را تکرار کرده‌اید. پس اگر بخواهید، ۱۰ سال آینده در وضعیت بهتری از زمان حالتان قرار داشته باشید، باید از امروز روی مهارت‌های توسعه‌ فردی خود کارکنید، تا بتوانید آینده‌ای بسازید که به آن افتخار کنید. توسعه فردی تغییرات جذاب جدیدی را در شما ایجاد می‌کند که اولین فردی که متوجه این تغییرات می‌شود، خود شما هستید.
در این مقاله از مجله بنیانگذار، با مهارت‌های توسعه‌ فردی و تاثیری که در رسیدن شما به موفقیت دارد، آشنا می‌شوید، پس ادامه می‌دهیم.

توسعه فردی چیست؟

توسعه‌ فردی، آن مهارت‌هایی هستند که به شما کمک می‌کنند، تا از استعدادها، تخصص‌ها و توانایی‌هایی که دارید، به بهترین شکل ممکن استفاده کنید. در توسعه‌ فردی اصلا اهمیتی ندارد، که شما دقیقا چند سال دارید، یا موقعیت و جایگاه اجتماعی فعلی شما چیست؟ بلکه توسعه‌ فردی، زمینه‌ی پیشرفت شما در هر موقعیت و جایگاهی که باشید را فراهم می‌کند و باعث می‌شود، از خودتان شخصیت بهتر و موفق‌تری بسازید و در جهت توسعه‌ی شخصیت خود گام بردارید. در واقع شما با استفاده از تخصص‌تان و مهارت‌های توسعه فردی و مالی، توان دست‌یابی به بهترین نسخه یا ورژن از خود را کسب می‌کنید.
این یک واقعیت است. هیچ روش دیگری برای کامیابی شما و دست‌یابی به حداکثر پتانسیل فردیتان وجود ندارد. هیچ قرص، معجون یا معجزه‌ای در کار نیست. تنها راه، ترکیب تخصص و مهارت‌های شما است. در واقع شما با استفاده از مهارت‌های توسعه فردی تخصص خود را به ثروت و ارزش تبدیل می‌کنید.

شاید لازم باشد همین ابتدا تکلیف خود را با دو واژه‌ی تخصص و مهارت مشخص کنیم. چرا که در بسیاری از نوشته‌ها و کتاب‌های موفقیت این دو واژه با معنای مشابه استفاده می‌شوند که کاملا غلط است.
• تخصص:
تخصص به توانایی‌های شما در یک زمینه‌ی کاری اطلاق می‌شود که دیگران شما را با آن می‌شناسند. در واقع می‌توان آن را به عنوان شغل به حساب آورد. مثلا من یک حسابدارم. در واقع من حسابداری را به عنوان شغل یا تخصص خود برگزیده‌ام. یا من یک برنامه‌نویسم. یا من یک طلا فروشم. تقریبا تمامی مشاغل جزء تخصص‌ها به حساب می‌آیند. در این‌جا فقط معنی واقعی تخصص را بیان کردیم. خیالتان راحت باشد. چون در ادامه روش‌های یافتن علاقه‌های‌تان و انتخاب شغل را به شما خواهیم گفت.

  • مهارت:

اما می‌رسیم به واژه‌ی زیبای مهارت. مهارت در واقع توانایی ما برای تبدیل تخصص یا تخصص‌هایمان به ثروت و ارزش است. مهارت‌هایی که ما را چند قدم از دیگر همکاران با تخصص مشابه‌ جلو می‌اندازد. دو طلا فروش با سرمایه مشابه در یک نقطه از شهرتان را تصور کنید. آیا میزان درآمد آن‌ها برابر است؟ قطعا جواب خیر است. چرا که یکی از آن دو که مهارت‌های توسعه فردی بیش‌تری دارد، درآمد بالاتری نیز خواهد داشت. در همه‌ی مشاغل رقیبانی وجود دارند که سطح درآمدشان فقط به میزان سرمایه، موقعیت جغرافیایی کسب‌وکار و سابقه کاری‌شان بستگی ندارد. بلکه امروزه این مهارت‌های توسعه فردی است که درآمد و قدرت رقابت را تعین می‌کند.

مسیری برای توسعه فردی:

توسعه فردی برای همگان روش یکسانی ندارد. اما تقریبا مسیری با گام‌های یکسان دارد. ما با توجه به موقعیت و تجربیات خودمان گام‌ها را یکی پس از دیگری خواهیم پیمود. اما یادمان باشد که این گام‌ها، تشکیل یک مسیر را برای ما می‌دهد. و اگر هر یک از این گام‌ها را جدی نگیرید، بدین معنی است که به انتخاب خود در همان نقطه متوقف شده‌ایم. گام‌های این مسیر با دیدگاه کاربردی بودن و اهمیت بررسی می‌کنیم.

 

خودشناسی، شناخت علاقه‌ها، عزت نفس، شناخت ارزش‌ها، تعین اهداف، جعبه ابزار مهارت‌ها ومواردی از این دست، گام قدرتمند هستند که با مجهز شدن به آن می‌توانیم از همه‌ی موقعیت‌هایی که در زندگی‌مان پیش می‌آید نهایت استفاده را بکنیم. البته اگر تخصص یا شغل خودمان را مطابق علاقه‌هایمان انتخاب کرده باشیم.

  1. خودشناسی( گام اول) :

زمانی که ما خودمان را در سطح بالایی شناسایی کنیم، در واقع به تمام نقاط قوت و نقاط ضعف خود آگاهی پیدا کرده و در پی رفع، حذف یا بهبود نقاط ضعف خود اقدام می‌کنیم. رفع این نقاط ضعف چندین گام ما را از رقبایمان پیش می‌اندازد. برای مثال من زود عصبانی می‌شوم. این یک نقطه ضعف برای من محسوب می‌شود و در ارتباط‌گیری با خانواده، دوستان، اطرافیان و از همه مهم‌تر مشتریانم دچار مشکل می‌شوم. زمانی که مهارت کنترل احساسات و کنترل خشم را کسب کنم، گامی در جهت ارتقاء کسب‌وکارم برداشته‌ام. نقاط ضعف زیادی ممکن است در رفتار من پیدا شود که با یک خودشناسی حرفه‌ای می‌توان تمامی آن‌ها را شناسایی کرد.

اما می‌رویم سراق نقاط قوت. به عنوان مثال من صراحت بیان خوبی دارم. اما در زمان سخن گفتن با دیگران، واژگان جذابی به کار نمی‌برم. کسب مهارت فن‌بیان می‌تواند مرا به انسان متمایزتری تبدیل کند و فرصت‌ها بیش‌تری را در اختیار من قرار دهد. پیشنهاد می‌کنم مقاله خودشناسی چیست و چرا مهم است را مطالعه کنید و با روش‌های آن آشنا شوید.

یکی از اهمیت‌های مهارت‌های توسعه فردی، این است که وقتی ما با این مهارت‌‌ها آشنا می‌شوید، بهتر می‌توانیم مسیر رسیدن به موفقیت را پیدا کنیم، زیرا زمانی که استعدادها و توانایی‌های خود را بشناسیم و توسعه دهیم، می‌توانیم مسیر درست زندگی و در واقع آن هدفی که برای آن خلق شده‌ایم، را پیدا کنیم.

  1. شناخت علاقه‌ها( گام دوم) :

علاقه‌های شغلی ما نشان می‌دهند که چه نوع فعالیت‌ها، وظایف و محیط‌های کاری را کسب درآمد ترجیح می‌دهیم. و خب این خیلی خیلی خوبه. چون شناختن علاقه‌های شغلی به ما کمک می کند تا یک مسیر شغلی مناسب برای خود انتخاب کنیم و تصمیمات درستی در مورد کسب‌وکاری که قصد راه‌اندازی آن را داریم و یا تغییر شغل خود بگیریم.

برای پیدا کردن علاقه‌های شغلی خودمان، می‌توانیم از یکی این روش‌ها استفاده کنیم. البته اگر بتوانیم همه‌ی آن‌ها را برای پیدا کردن علاقه‌ی اصلی‌مان استفاده کنیم خیلی بهتره:

  • راه‌کار اول این هست که به علاقه های عمومی خودمان فکر کنیم. چه چیزهایی را دوست داریم انجام دهیم؟ چه موضوعاتی برای ما جذاب هستند؟ چه مهارت‌ها و استعدادهایی داریم؟ پاسخ به این سوالات کسل کننده و سخت است. اما می‌توانند به ما نشان دهند که چه نوع شغلی، با شخصیت و ارزش‌های ما هم‌خوانی دارد.
  • راه‌کار دوم این هست که از آزمون‌های شغلی استفاده کنیم. این آزمون‌ها می‌توانند به ما پیشنهاداتی بر اساس علاقه‌ها، شخصیت، مهارت‌ها و اهداف ما بدهند.
  • و می‌رسیم به راه‌کار سوم. در این روش باید از افراد موفق الهام بگیریم. می‌توانید از افرادی که در زمینه‌ای که به آن علاقه داریم، موفق شده‌اند، بیاموزیم. می‌توانیم با آن‌ها صحبت کنیم، مصاحبه‌ها و مقالات آن‌ها را مطالعه کنیم و یا از تجربیات آنها استفاده کنیم.
  • را‌ه‌کار چهارم استفاده از منابع آموزشی و اطلاع رسانی هست. می‌توانیم از کتاب‌ها، مجلات، وب‌سایت‌ها، پادکست‌ها، ویدیوها و دوره‌های آنلاین و حضوری برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد شغل‌های مختلف استفاده کنیم.
  • و در راهکار پنجم باید خودمان دست به تجربه‌ کردن بزنیم. مثلا می‌توانیم با انجام کارآموزی داوطلبانه در شرکت‌ها و ادارات دیگر، انجام پروژه‌های شخصی یا شرکت در کارگاه‌ها و رویدادهای مرتبط با علاقه‌های خود، از نزدیک با شغل‌های مختلف آشنا شویم. این کار به ما کمک می‌کند تا متوجه شویم که چه نوع کاری برای ما مناسب است و چه چیزهایی را باید یاد بگیریم. چه چالش‌هایی با شروع کار وجود دارد! چه مشکلاتی را باید حل کنیم؟

لازم به ذکر است که این روش یکی از موثرترین روش‌ها در شناخت علاقه‌های ماست. اما در عین حال زمان زیادی از ما را به خود اختصاص می‌دهد. ولی باز می‌توانم با اطمینان بگویم که ارزشش را دارد.

  1. شناخت و بالا بردن سطح عزت نفس، اعتماد به نفس و خویشتن دوستی( گام سوم) :

فقط کافی است معنای هر کدام را بدانیم. در ابتدا واژه‌ی خویشتن دوستی را بررسی می‌کنیم.

 خویشتن دوستی:

خویشتن دوستی یعنی به خودمان عشق بورزیم و خودمان را دوست داشته باشیم، و عیوب خود را چه ظاهری باشد و چه مالی وچه روحی، بپذیریم. و با تمام وجود به خودمان احترام بگذاریم و به دنبال این باشیم که با وجود همین معایب، سعی در پیشرفت داشته باشیم. زمانی که ما خودمان را دوست داشته باشیم و یا به اصطلاح خویشتن دوستی داشته باشیم، در هر شرایطی به ارزش واقعی خودمان پی می‌بریم و خودمان را لایق بهترین‌ها می‌دانیم. در این راستا بهترین ها را بپوشید و بهترین غذاها را میل کنید و به هر روشی که می‌دانید به خودتان اهمیت دهید.

در نتیجه: به پذیرش کامل خودمان؛ و این‌که با احترام با خودمان برخورد کنیم و برای پیشرفت خودمان و داشتن احساس شادی درونی رغبت داشته باشیم را، خویشتن دوستی می‌نامند.

 

اعتماد به نفس:

اعتماد به نفس بسیار فراتر از یک واژه است. این واژه یک مفهوم واقعی است که با سلامت روان، رفاه و روشی مثبت برای بودن در جهان مرتبط است. جالب است بدانید که اعتماد به نفس، هم شامل احساس ما و هم انجام دادن کارها و وظایف روزانه ما می‌شود.

 

خود واژه اعتماد، در اصل به معنای نداشتن شک و شبهه به هر چیزی است. وقتی می‌گوییم به کسی اعتماد کامل داریم، به این معنی است که هیچ شک و ابهامی در مورد آن شخص نداریم. به همین ترتیب، اعتماد به نفس به معنای اعتماد به خود و اعتماد به توانایی‌های خودمان است. و این باور به خود و احساس راحتی به خود واقعی ماست. اعتماد به نفس نگرشی در مورد مهارت‌ها و توانایی‌های ماست.

 

عزت نفس:

بهتر است تفاوت این واژه را با خلاصه‌ی دو تعریف قبلی بازگو کنیم.

خویشتن دوستی یعنی من خودم را با تمام عیوب و کاستی‌هایم دوست دارم.

اعتماد به نفس یعنی من به توانایی‌هایم اعتماد دارم.

و عزت نفس یعنی من انسانی ارزشمند هستم.

بدین معنی که من، با هر شرایط سنی و موقعیت اجتماعی ارزشمند و قابل احترام هستم. البته هر انسانی باید بالاترین سطح احترام را برای خود قائل شود. چرا که ما ارزشمندترین انسان زندگی خود هستیم. می‌توان گفت که خویشتن دوستی و اعتماد به نفس زیر مجموعه‌ی عزت نفس هستند. بدین معنی که اگر ما خود را ارزشمند بدانیم، عزت نفس ما بالا رفته به دنبال آن خویشتن دوستی و اعتماد به نفس ما نیز افزایش می‌یابد. اما اگر فقط به دنبال خویشتن دوستی و افزایش اعتماد به نفس باشیم، احتمال اینکه با چالش‌های روحی مواجه شویم وجود دارد. چرا که اعتماد به نفس بالا بدون عزت نفس برای ما مشکل ساز خواهد شد و از طرف دیگران محکوم به اعتماد به نفس کاذب می‌شویم. پس بهتر است در ابتدا بپذیریم که ما ارزشمندیم و سپس به دنبال افزایش ارزش خود باشیم. که به دنبال آن اعتماد به نفس و خویشتن دوستی ما نیز افزایش می‌یابد.

 

  1. شناخت ارزش‌ها(گام چهارم) :

در توسعه‌ی فردی، شناخت ارزش‌ها بر اهداف مقدمند.

ارزش‌ها مشخص می‌کنند که من می‌خواهم چگونه انسانی باشم و ارتباط من با دیگر انسان‌ها، موجودات و اشیاء چگونه باشد!

و اهداف مشخص می‌کند که من قصد دارم در زندگی به چه موارد، موقعیت یا جایگاهی دست پیدا کنم!

اگر زندگی‌نامه آقای استیو جابز را مطالعه کنیم و سخنان پایانی ایشان در بستر بیماری را بررسی کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که ایشان علارقم تمام موفقیت‌ها و دستاوردهای‌شان، به هیچ عنوان از سبک زندگی خود راضی نبود. بله. با اینکه استیو جابز یکی از موفق‌ترین افراد دنیا محسوب می‌شد و خدمات بسیار ارزنده‌ای در تکنولوژی و صنعت ارتباطات به دنیا ارائه کرد، با ارزش‌های خود زندگی نکرد.

و به همین دلیل شناخت ارزش‌ها بسیار مهم‌تر از اهداف است. چرا که اگر ما ارزش‌هایمان را بشناسیم و مطابق آن‌ها زندگی کنیم از همان لحظه، انسان موفقی محسوب می‌شویم. پیشنهاد می‌کنم مقاله ارزش‌ها یا اهداف. کدام یک مهم‌ترند؟ را در مجله بنیانگذار مطالعه کنید تا شفافیت و اهمیت موضوع ارزش‌ها برای شما بیشتر شود. دوره آموزشی از دره تا قله، شامل تمرینات و کارگاهی است که تمام موارد فوق را در آن مشخص و تعین خواهیم کرد.

 

  1. تعین اهداف(گام پنجم) :

در مسیر توسعه‌ی فردی، هدف‌گذاری و رسیدن به اهداف یکی از کلیدی‌ترین گام‌های توسعه فردی محسوب می‌شود. در واقع تا شخصی ارزش‌ها و اهداف خود را مشخص نکرده اجازه ندارد خود را در مسیر توسعه فردی قلمداد کند.

اما ما از کودکی تا این لحظه، تصمیم به انجام کارهای کوچک و بزرگ زیادی کرده‌ایم و متاسفانه در بسیاری از آن‌ها شکست خورده‌ایم. این تجربه باعث ایجاد شبکه‌های عصبی بسیار قدرتمندی در مغز می‌شود که اهمیت هدف‌گذاری حرفه‌ای را در مغز کاهش داده و آن را بی‌اهمیت جلوه می‌دهد. البته این ترفند مغز، تنها روشی است که می‌تواند عزت نفس ما را در حد نیازمان بالا نگه دارد.

افراد با هوش‌تر جامعه با توجه به عزت نفس بالا شکست‌هایشان را پذیرفته و مجددا هدف‌گذاری می‌کنند، سیستم می‌سازند و قطعا به اهدافشان خواهند رسید( البته با احتمال چند شکست) . جمله‌ی زیبایی در راستای هدف‌گذاری وجود دارد، برای کشتی بدون هدف، باد موافق معنی‌ ندارد. این جمله بسیار زیباست. باد مثل یک نعمت برای کشتی‌های بادبانی محسوب می‌شود. اما زمانی که ناخدای کشتی نداند به کدام سمت میخواهد حرکت کند، جهت وزیدن باد به او کمکی نمی‌کند.

هر انسانی در زندگی خود هشت حیطه برای هدف‌گذاری دارد که عبارتند از سلامتی، کسب‌وکار، سرمایه‌گذاری، خانواده، ارتباطات، سبک زندگی، توسعه فردی و معنویات. اما فقط یکی از این حیطه‌ها می‌تواند هدف اصلی ما باشد. در دیگر حیطه‌ها باید هدف مشخصی داشته باشیم و سیستم یا برنامه‌ای که ما را به آن هدف برساند.

متاسفانه مدل هدف‌گذاری اِسمارت با ادعای بسیار زیادی به دنیای هدف‌گذاری ورود کرد. اما اکثر افرادی که با این مدل اهداف خود را مشخص کردند، شکست‌های بیشتری را تجربه کردند. چرا که مدل اِسمارت بیشتر برای ربات‌ها و یا اَبَر انسان‌ها طراحی شده است و ناکامی‌های زیادی را برای انسان‌های معمولی به همراه داشته.

امروزه حرفه‌ترین و کامل‌ترین مدل هدف‌گذاری وارپ یا همان (varpe) است که برای انسان‌های قرن 22 طراحی شده و بدون هیچ نقصی، رسیدن به اهداف را تضمین می‌کند. آموزشگاه بنیانگذار افتخار ارائه این مدل را با بالاترین کیفیت و سطح آموزش در دوره‌ی از دره تا قله دارد و آن را جزو ارزشمندترین دوره هایی می‌داند که بیش از نیمی از آن به صورت ورکشاپ و کارگاه اجرا می‌شود و مهارت‌جویان این دوره با اهدافی خارج می‌شوند که مخصوص شرایط و روحیات شخصی خود آن‌هاست، و نه اهدافی که رسانه و خانواده و البته محیط جامعه برای آن‌ها ترسیم کرده است. یک هدف‌گذاری حرفه‌ای دارای برنامه‌ی اجرایی قوی است و نه فقط تعین اهداف.

  1. جعبه ابزار مهارت‌ها(گام ششم) :

از آن‌جا که شما تا اینجای مقاله را مطالعه کرده‌اید و یا به فایل صوتی آن گوش فرا داده‌اید، جزو افراد متفاوت جامعه محسوب می‌شوید که قابلیت تبدیل شدن به بهترین ورژن خود و ثروت را دارید. شما در هر شغل یا تخصصی که باشید، دارای جعبه ابزاری هستید که این ابزارها امکان ارائه محصول یا خدمات شما را به دیگر افراد می‌دهد. خوب است که نیم نگاهی به مشاغل داشته باشیم و در ذهنمان ابزارهایی که از آن استفاده می‌کنند را مرور کنیم. بنّا، نجار، دامدار، طلاساز، طلافروش، حسابدار، فروشندگان، کارمند بانک، اساتید دانشگاه، دلال، تولیدی‌ها و …. در واقع ما در هر تخصصی که باشیم نیاز به ابزار داریم.

ابتدای مقاله را به خاطر دارید؟ شغل ما تخصص ماست که دیگران ما را با آن می‌شناسند. و مهارت‌های ما میزان توانمندی ما در تبدیل تخصصمان به ثروت یا ارزش است.

نکته همین‌جاست. مهارت‌های ما نیز نیاز به ابزارهای متعددی دارد. جعبه ابزاری که مهارت‌های ما در آن قرار دارد، میزان توانایی ما در خلق ارزش و ثروت را مشخص می‌کند. هر چه تعداد مهارت‌های ما بیش‌تر باشد، ادامه‌ی کار برای ما راحت‌تر و لذت‌بخش‌تر خواهد بود. جعبه ابزار مهارت‌های توسعه فردی نیز دارای دو بخش است. مهارت‌های ارتباطی و مهارت‌های مالی.

از آنجا که ما انسان‌ها موجودات ارتباطی محسوب می‌شویم و از ارتباط با دیگران نیازهای مالی و عاطفی خود را برطرف می‌کنیم، مهارت‌های ارتباطی از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. مهارت‌هایی همچون اصول و فنون مذاکره، فن بیان، متقاعدسازی، شبکه‌سازی و ارتباطات، کنترل احساسات، کنترل خشم، تفکر، خلاقیت، تمرکز، تصمیم‌گیری، یادگیری، تندخوانی و ….. این مهارت‌ها هر کدام به عنوان ابزاری در جعبه ابزار مهارت‌های ما ارزش ما را بالاتر برده و توانایی خلق ثروت را برای ما بیشتر می‌کند. قدرت این ابزارها باور نکردنی است و اگر کاربرد آن‌ها را بدانیم و در موقعیت مناسب از آن‌ها استفاده کنیم، رشد ملموسی را در وجود خود احساس می‌کنیم. اما زمانی که مجهز به این مهارت‌ها نباشیم، یا به موفقیت دست پیدا نمی‌کنیم و یا افراد دیگری با مهارت‌های ارتباطی بیشتر تخصص ما را به ثروت تبدیل می‌کنند و ما با تمام تخصصمان به عنوان ابزاری در دستان آن‌ها محسوب شده و تنها به دریافت حقوقی ناچیز بسنده می‌کنیم.

دسته‌ی دیگر مهارت‌ها، مهارت‌های مالی هستند، شما تخصصی دارید و با مهارت‌های ارتباطی خوبی که فراخواهید گرفت، آن را به ثروت تبدیل می‌کنید. اما نحوه‌ی برخورد شما با درآمدتان نیز نیاز به مهارت‌هایی دارد که به مهارت‌های توسعه‌ی مالی معروف هستند. از جمله این مهارت‌ها می‌توان به استراتژی، شناخت پول، خلاقیت و ساخت برند شخصی و برند تجاری اشاره کرد که همگی دارای مقاله و دوره‌های بسیار جذابی در وب‌سایت بنیانگذار هستند.

 

  1. مدیریت انرژی و انگیزه(گام هفتم):

 

زمان‌های زیادی در زندگی همه‌ی ما رخ می‌دهد که انرژی برای جلو بردن وظایف و اجرای برنامه‌های‌مان نداریم. کارها خوب پیش نمی‌رود. بی انگیزه می‌شویم. و از آن‌جا که مغز ما عاشق طفره رفتن و کار نکردن است، از روز بعد هم زمان ما را با پیشنهادات مختلفی درگیر می‌کند و اهداف و برنامه‌هایمان ناتمام مانده و رها می‌شوند. بیش از 90 درصد افرادی که هدف‌گذاری کرده‌اند در این دام گرفتار شده و اهداف نازنین خود را که می‌توانست به موفقیت‌های بزرگ تبدیل شود رها کرده‌اند. زمانی که برای مشاوره نزد من می‌آیند، با چند سوال متوجه ایده‌های بی‌شمار و ناتمام‌شان می‌شوم. ما برای پیشروی و اجرای برنامه‌های زندگی‌مان می‌بایست 4 نوع انرژی را در خود کنترل کنیم.انرژی فیزیکی، انرژی احساسی، انرژی معنوی و انرژی ذهنی. هرکدام توان تاثیر کاهشی یا افزایشی بر هم را دارند. پس مدیریت آن‌ها شناخت، آگاهی، برنامه‌ریزی و اجرای دقیقی می‌خواهد. انگیزه نیز نقش بسیار مهمی در رسیدن به اهداف دارد. در واقع انرژی ما مثل سوخت خودرو و انگیزه نقش استارت را در خودرو دارد. مدرسانی را می‌بینم که فقط انگیزه می‌دهند. انگیزه بسیار خوب و برای حرکت لازم است. اما انگیزه‌ی مثبت توخالی همانند این است که مسیری را فقط با استارت زدن به خودروی زندگی‌مان پیش ‌برویم. شاید چند متری را هم با استمرار در استارت زدن پیش برویم، اما نهایتا آن خودرو محکوم به توقف است. پیشنهاد بنیانگذار به شما مطالعه‌ی مقاله مدیریت انرژی و البته دوره‌ی جامع چگونه همیشه با انرژی باشیم است. ببینید و لذت ببرید. سرعت حرکت شما بعد از این دوره چند برابر شده و مسیر چند ساله را نَه یک شبه، بلکه یک‌ساله طی خواهید کرد. البته ارزش این یک سال بسیار بیشتر از چند سال است.

  1. عادت‌ها( گام هشتم) :

تا این‌جای کار مهارت و تخصص را شناختیم. گام‌های توسعه‌فردی را یکی پس از دیگری شناسایی کرده و با مشاهده‌ی مقالات و گذراندن دوره‌های آن مسیر موفقیت را آرام آرام بررسی کردیم. می‌رسیم به گام عادت‌ها. همان‌طور که در ابتدای این مقاله گفته شد. شرایط فعلی ما نتیجه‌ی رفتارها و عادت‌هایی است که از چند سال پیش تا کنون آن‌ها را تکرار کرده و انجام داده‌ایم. البته برخی از این عادت‌ها بسیار مفید و برخی کاملا اشتباه بوده‌اند. زمانی که هدف‌گذاری حرفه‌ای انجام شده باشد، می‌توان بررسی کرد که کدام رفتارها مثبت بوده و باید استمرار داشته باشد و کدام یک باید حذف شود. در این رابطه دو مقاله برای شما آماده کرده‌ایم. روش ترک عادت‌های بد و روش ایجاد عادت‌های خوب.

شاید هیچ‌کس به شما نگفته باشد. اما حقیقت جالبی وجود دارد. هیچ شخصی تا کنون نتوانسته به صورت تعمدی و آگاهانه عادت مثبتی را در خود ایجاد کند. در واقع مغز ما زمانی رفتاری را به عادت تبدیل می‌کند که اطمینان یابد ما خودمان حواسمان به تکرار آن رفتار نیست. در واقع اگر متوجه شود که ما برای ایجاد یک عادت در حال اجرای کاری هستیم تمام تلاش و مقاومت خود را به کار می‌گیرد تا از ایجاد آن عادت جلوگیری کند. پس چه باید کرد. راه‌کار این است که بعد از برنامه ریزی برای ایجاد یک عادت، دیگر به آن فکر نکنیم و فقط و فقط آن رفتار یا فرایند را اجرا کنیم. در هر شرایط روحی و در هر سطح از انرژی. فقط در این حالت است که مغز وجود یک رفتار تکرار شونده را حس کرده و این‌گونه برداشت می‌کند که ما مجبور به انجام آن کار هستیم. در این شرایط مغز شبکه‌ی عصبی مربوط به آن رفتار را تقویت می‌کند تا از مصرف انرژی برای انجام آن کار در دفعات بعد بکاهد. تقویت آن رشته شبکه‌های عصبی مربوط به آن رفتار یک پیامد مثبت برای ما دارد و آن ایجاد عادت مثبت است. به صورت خلاصه سعی نکنید با تکرار یک رفتار، آن را به عادت تبدیل کنید. بلکه فقط انجامش دهید. برای انجام یک رفتار مثبت می‌توانید از اپلیکیشن بنیانگذار استفاده نمایید.  اپلیکیشن بنیانگذار به صورتی طراحی شده که ذهن شما، برای دیگر کارهای مثبتتان آزاد باشد. پیشنهاد می‌کنم بقیه توضیحات اپلیکیشن بنیانگذار را در ویدئوی معرفی آن مشاهده کنید.

 

  1. غلبه بر تنبلی و اهمال‌کاری( گام نهم):

گام مهمی است. چون دنیا پر است از رویاپردازان و خیالبافانی که با جدیت به خود و شریک عاطفیشان قول می‌دهند. خود را در آن حالت تصور می‌کنند. بلندپروازیهای خوب و قابل ستایشی دارند. اما زمان عمل که می‌رسد، توان غلبه بر پیشنهادات مغز را ندارند. خوب است همینجا با مغز کمی بیشتر آشنا شویم. مغز از دیدگا‌های مختلفی قابل بررسی است. اما نوعی تقسیم‌بندی مغز وجود دارد به نام مغز سه‌گانه که در توسعه‌فردی، علوم رفتاری و روانشناسی زیاد استفاده می‌شود. این‌گونه است که مغز را شامل سه بخش اصلی می‌داند. مغز قدیم، مغز میانی و مغز جدید.

مغز قدیم:

این مغز را مادر دوم نیز می‌نامند. البته مغز خزنده نیز نامیده می‌شود. وظایف اصلی آن زنده نگه داشتن ما است و وظیفه‌ی بسیار مهمی است. دمای بدن، سرعت تنفس، ضربان قلب، و بسیاری دیگر از تحرکات غیر عادی بدن در دستان اوست. مادام نگران است و ما را دعوت به کارهایی می‌کند که در واقع هیچ کاری نکنیم. چون این بخش مغز می‌داند که انرژی ما محدود است و قصد دارد تا جایی که در توان دارد این انرژی را ذخیره کند تا برای مدت زمان بیشتری ما را زنده نگاه دارد. از آنجا که هر نوع حرکت، جابجایی، تغییر و اقدامی نیاز به صرف انرژی دارد پس این بخش مغز با تمام قدرت مقاومت می‌کند و البته پیشنهاداتی مثل لازم نیست، ولش کن، بخور، بخواب، تلوزیون ببین و … را ارائه می‌دهد. از سوی دیگر تفکر مصرف مغز را تا دوبرابر افزایش می‌دهد. پس تمام تلاشش را میکند تا ما را از هر گونه تفکر و تعمل دور کند. البته در این راه، راه‌کار خلاقانه‌تری دارد. و آن بهانه‌ها هستند. این بهانه‌ها را به صورت پاسخ‌های آماده برای شما ارائه می‌دهد. مثلا: من که پول ندارم، تو این کشور نمیشه، من نمیتونم، پدر پولدار نداشتم، شانس ندارم، تو این شهر نمیشه، رشته‌ام خوب نیست و کلی از این پاسخ‌ها که در کسری از ثانیه برای شما با وضوح بالا ارائه می‌کند و متاسفانه در اکثر موارد موفق هم هست. این بخش مغز از سرعت عملکرد بسیار بالایی برخوردار است. و قبل از اینکه بخش مغز جدید بخواهد فکر کند و راه‌کاری ارائه دهد پاسخ خود را به شما داره است و شما را از هر گونه اقدامی منصرف می‌کند.

مغز احساسی:

این بخش مغز را مغز پستانداری نیز نامیده‌اند. چرا که بسیاری از پستانداران از مغز احساسی به صورت ضعیف‌تر یا قوی‌تر برخوردار هستند. تغریبا تمام احساسات ما ناشی از این بخش است. سرعت این بخش مغز کمی از مغز قدیم کم‌تر است. جالب است بدانید که مجموع مغز قدیم و مغز اساسی را مغز گرم نیز می‌دانند و و یکی از دلایل این نامگذاری، سرعت پاسخگوئی آن‌ها در مواجهه با پالش‌ها و مسائل ست.

 

مغز جدید:

بخشی از مغز که ما را از اجداد غارنشینمان متمایز می‌کند. البته اجداد ما نیز این بخش از مغز را دقیقا با همین ساختار و عملکرد داشته‌اند و تفاوت فقط در نحوه‌ی استفاده از آن است. انسان قرن 22 استفاده بیشتری از مغز جدید کرده و تمام تکنولوژی و پیشرفتی که در بشریت مشاهده می‌شود حاصل استفاده‌ی صحیح از این بخش مغز است. اما سرعت پاسخ‌گوئی آن در مواجهه با مشکلات، موانع و مسائل پائین‌تر از مغز قدیم و احساسی است. و البته قدرت بسیار کمتری در پاسخ‌های سریع دارد. به همین دلیل اکثر مواقع به مغز قدیم می‌بازد و نتیجه مشخص است، تنها انسان‌های محدودی در این بازی برنده‌اند. در دوره از دره تا قله راهکارهای کاربردی بسیار ساده‌ای ارائه می‌شود که بعد از هدف‌گذاری ما را از دست ‌مغز قدیم‌مان و پیشنهادات وسوسه‌ کننده‌اش رهایی می‌بخشد. راه‌کارهایی که اجرای کامل هر کدام بخشی از اهمال‌کاری ما را پوشش می‌دهد. در واقع انسان‌های تنبل بسیار بسیار اندکند. اکثر ما اهمال‌کار هستیم و میتوانیم این اهمال‌کاری را با استفاده از تکنیک‌های توسعه فردی پوشش دهیم.

 

  1. لنگر باورها(گام دهم):

گام دهم توسعه‌فردی گام بسیار جذابیست. چرا که بسیاری از ما اراده می‌کنیم، اقدام می‌کنیم،  تلاش می‌کنیم، اما نمی‌دانیم که چرا موفقیت را لمس نمی‌کنیم. در ذهن و تجربیات ما جملاتی وجود دارند که بی چون و چرا آن‌ها را پذیرفته‌ایم. بصورت ساده‌تر پذیرفته‌ایم که آن‌ها را درست بدانیم. مثلا پذیرفته‌ایم که در این کشور نمی‌شود کار کرد، یا برعکس، این کشور بهترین مکان برای کسب درآمد است. همین الان شما کدامیک را قبول دارید؟ جمله‌ای که انتخاب کرده‌اید، در واقع باور شماست. شاید شما صدها یا هزاران باور داشته باشید که افراد دیگر یا اطرافیان شما تعدادی از آن‌ها را قبول دارند و با تعدادی کاملا مخالفند. این باورها هر کدام مثل یک لنگر که با طنابی ضخیم مجهز شده مغز ما را به این‌سو و آن‌سو درگیر کرده و اجازه موفقیت را نمی‌دهد. با یک مثال بحث باورها را به پایان می‌بریم. شخصی بسیار شیک‌پوش با یک خودرو لوکس در حال عبور است. دو عابر که یکدیگر را نمی‌شناسند برای لحظه‌ای چشمشان به راننده شیک‌پوش مثال ما می‌افتد. اولی در ذهن خود می‌گوید، احسنت، امیدوارم خداوند بیشتر و بهترش را به شما بدهد و چقدر تلاش کرده‌ای که به این جایگاه رسیده‌ای. و عابر دوم می‌گوید: دزد انگل، معلوم نیست از کجا آورده، با زحمت و عرق پیشانی که نمی‌شود به این پول‌ها رسید.

در واقع این دو نوع تفکر نگرش و باورهای دو عابر نسبت به پول و ثروت است. به نظر شما کدام‌یک لیاقت رسیدن به ثروت مالی بیشتر را دارند؟ این یک باور شفاف بود که مغز منطقی شما پاسخ صحیح را انتخاب می‌کند. اما هزاران باور دیگر در ذهن ما وجود دارد که لحظه به لحظه در حال گرفتار کردن ما و گرفتن سرعت ما در مسیر توسعه فردی است. البته که در دوره‌ی از لنگر تا جزیره راهکارهایی برای رهایی و اصلاح این باورها ارائه می‌شود.

 

  1. تاب‌آوری در شرایط سخت:

هیمن لحظه که در حال مطالعه این مقاله هستید هر 5 ثانیه یک کودک در جهان به دلیل فقر می‌میرد. آمار تکان دهنده‌ای است. اما چرا این آمار را به شما ارائه کردم! شرایط سخت برای ما عوامل متعددی مثل عوامل خانوادگی، نشخوارهای فکری، عوامل اجتماعی، اقتصادی و درگر عوامل است. عواملی که گاه در دایره‌ی کنترل ما است و در بسیاری ازین موارد به هیچ عنوان در دایره اختیارات ما نمی‌گنجد.

آیا شما از آمار مرگ کودکان فقیر ناراحت شدید؟ قطعا بله. ولی آیا تغییر این شرایط در دایره‌ی اختیارات شماست؟ قطعا خیر. بسیاری از مواردی که ما سختی را تحمل می‌کنیم و سعی در تغییر آن هستیم به هیچ عنوان در دایره‌ی اختیارات ما نیست. مگر اینکه مسئولیتی در جامعه برای آن داشته باشیم. تاب آوری در شرایط سخت با توجه به موقعیت پیش آمده چندین راه‌کار دارد که می‌بایست با توجه به موقعیت خود آن راه‌کار را اجرا کنیم. بحث تاب آوری در شرایط سخت یکی از گام‌های نهایی در توسعه فردی است. اما زمانی که به زندگی افراد موفق و تاثیر‌گذار جامعه نگاه می‌کنیم، به وضوح می‌بینیم که آن‌ها موقعیت‌های سختی را پشت سر گذاشته‌اند که ما حتی از شنیدن آن متعجب می‌شویم. چه برسد که آن را تجربه کنیم. به علاوه که وقتی ما در شرایط سخت قرار می‌گیریم قدرت تفکر ما به دلیل فشارهای بیرونی کاهش می‌یابد و تسلط به خود و تصمیم‌گیری سخت‌تر هم می‌شود. دوره‌ای در آموزشگاه بنیانگذار ارائه می‌شود با عنوان ضدخش که می‌تواند به ما آموزش دهد که در شرایط سخت چگونه توان تحمل و البته تصمیم‌گیری را بالا ببریم.

 

هر کدام از این گام‌ها دارای مقالات ارزشمندی در مجله‌ی بنیانگذار هستند و پیشنهاد می‌کنم با جدیت و تمرکز بالا آن‌ها را مطالعه کنید. به احتمال زیاد دلیل عدم کامیابی خود را در آن‌ها خواهید یافت. شاید قصد داشته باشید دوره‌ای آموزشی را در بنیانگذار و یا موسسه‌ی آموزشی دیگری شرکت کنید.پیشنهاد ما این است که ابتدا مقالات مربوط به آن را اینجا در مجله‌ی بنیانگذار مطالعه کنید تا بدانید که از دیدگاه کلی به آن دوره نیاز دارید و یا خیر.

اما اگر بخواهیم در مورد خود بنیانگذار و آموزشگاه بنیانگذار نیم نگاهی داشته باشیم می‌توانیم مقاله را با هم ادامه دهیم.

بنیانگذار( bonyangozar):

از شما می‌خواهم در هر موقعیت و جایگاه اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی که هستید، و یا هر شرایط روحی که در آن قرار دارید یک جمله را همیشه به خود بگوئید.

من بنیانگذار زندگی خود، شخصیت و کسب‌وکارم هستم.

این جمله‌ی طلائی به ما یاداور می‌شود که هیچ کس به جز خودمان، توانایی‌ها و خلاقیت‌های ما نمی‌تواند به زندگی شخصیت و کسب‌وکارمان کمک کند.

همه‌ی ما لایق داشتن بهترین زندگی و کسب بزرگ‌ترین موفقیت‌ها هستیم. اما خب مشکل خیلی از ما دقیقا این جا است که که خود را به عنوان یک انسان فوق‌العاده ارزشمند نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم باید از کجا شروع کنیم. خیلی از ما از شروع کردن می‌ترسیم. از خارج شدن از منطقه‌ی امن خود می‌ترسیم و ترجیح می دهیم که یک زندگی یکنواخت، بدون دغدغه و به دور از هر گونه چالشی داشته باشیم. علی‌رقم اینکه می‌توانیم بنیانگذار زندگی خود باشیم. بیایید بیشتر با واژه‌ی بنیانگذار آشنا شویم.

بنیانگذار به چه معناست؟

شاید برای‌ شما نیز این سوال پیش آمده که چرا بنیانگذار را برای وب سایت خود انتخاب کرده‌ایم. بنیانگذار ( THE FOUNDER)  به معنای پایه، اساس و یا کسی است که اقدام به تاسیس یک سازمان یا یک نهاد می‌کند. و در واقع قصد داریم این مفهوم را در ذهن شما پر رنگ کنیم که تنها خودتان می‌توانید بنیانگذار زندگی خود و باشید و از دست هیچ کس دیگر کاری ساخته نیست.

خیلی از ما ممکن است که گاهی شک کنیم که کدام شکل نوشتاری برای کلمه بنیانگذار صحیح‌تر است. بنیانگذار با پسوند ذار یا بنیانگزار با پسوند زار! علت اشاره به این نکته این است که تغییر در پسوند این کلمه ممکن است معنای آن را یک دنیا جا به جا کند. در زیر به صورت جداگانه به معنای هریک از این کلمات اشاره می‌کنیم.

1)       بنیانگزار: این شکل نوشتاری برای این کلمه اشتباه است و به کاربردن پسوند زار آن را تبدیل به یک مکان می‌کند. پس هم از لحاظ معنایی و هم از لحاظ املایی صحیح نمی‌باشد.

2)       بنیان‌گذار:  بنیانگذار با این سبک نگارش که نام وب ‌سایتی است که هم‌اکنون شما در حال مطالعه مقالات آن هستید، شکل صحیح این کلمه است و همان طور که در مطالب بالا اشاره شد به معنای پایه، اساس و یا کسی است که اقدام به تاسیس یک سازمان یا نهاد می‌کند. البته نگارش صحیح آن به صورت بنیان‌گذار است ولی به دلیل شکیل‌تر بودن ما نگارش سر هم آن را به صورت بنیانگذار انتخاب کردیم.

چگونه بنیانگذار شخصیت خودمان باشیم؟

زمانی که ما در مسیر توسعه‌ی فردی گام برمی‌داریم، دیدگاه‌ها و زوایای دیگری از زندگیمان را خواهیم دید و همین کافیست که شخصیت متفاوتی از قبل را برای خود ایجاد کنیم. پس کافی است که شروع کنیم و گام اول را برداریم.

البته ما باید همان مقدار که زمانی را صرف رسیدن به ظاهر خود می‌کنیم  به همان مقدار هم زمانی را صرف زیباتر کردن و بهتر کردن شخصیت خودمان کنیم و  شخصیتی را بنیانگذاری کنیم که از همه‌ی جنبه‌ها فوق العاده خوب و موفق باشد. آیا در مسیر گام‌های توسعه فردی که در طول این مقاله مشاهده کردید جایگاهی برای زیبایی و رسیدگی به ظاهرمان وجود داشت؟

اگر به صورت دقیق مقاله را مطالعه کرده باشید متوجه شده‌اید که در گام پنجم توسعه‌ی فردی یعنی هدف‌گذاری دو حیطه وجود دارد که می‌بایست در آن‌ها اهدافی را تعین کرده و برای آن سیستم‌سازی کنیم. یکی حیطه‌ی سلامتی است که مربوط به جسم، روح و پوست ماست و دی‌گری حیطه‌ی سبک زندگی است که در آن نحوه‌ی پوشش و کیفیت خوراکی‌های ما تعین می‌گردد. پس کسی که تصمیم می‌گیرد بنیانگذار خود باشد و در مسیر توسعه‌فردی گام بردارد می‌تواند مطمئن باشد که از هیچ یک از جنبه‌های زندگی خود غافل نخواهد ماند. با مطالعه‌ی همین مقاله ما شما را یک بنیانگذاری می‌دانیم و به شما تبریک می‌گوئیم که تصمیم گرفته‌اید بنیانگذار زندگی خود باشید.

 

 

 

 

 

کلام پایانی

در این مقاله از مجله بنیانگذار با مهارت‌های توسعه‌ فردی و تاثیری که می‌تواند در پیشرفت و موفقیت شما داشته باشد، آشنا شدیم، یادمان باشد همه‌ی ما استعدادهای بی‌شماری داریم که با استفاده از آن می‌توانیم به هر آن‌ چه که می‌خواهیم دست پیدا کنیم. البته اگر بهای آن را با زمان، انرژی، تمرکز و سرمایه‌گذاری مالی روی آموزش خودمان بپردازیم. و این استعداد و مهارت‌ها را به نحوه‌ای کاربردی توسعه دهیم، که بهترین نتیجه را از آن‌ها در زندگی دریافت کنیم. از شما می‌خواهم این جمله را هرگز از یاد نبرید. چه در موفقیت‌هایتان و چه در ناکامی‌ها و سختی‌هایتان. تکرارش کنید:

من بنیانگذار زندگی، شخصیت و کسب‌وکار خود هستم.

به امید دیدن موفقیت شما، دکتر مجتبی مصطفائی، بنیانگذارِ بنیانگذار.